www.iiiWe.com » اخلاق کاربردی

 صفحه شخصی سعیده کنعانی   
 
نام و نام خانوادگی: سعیده کنعانی
استان: کرمانشاه - شهرستان: کرمانشاه
رشته: کارشناسی ارشد معماری
شغل:  دانشجو
شماره نظام مهندسی:  15-1-2-06931
تاریخ عضویت:  1390/05/19
 روزنوشت ها    
 

 اخلاق کاربردی بخش عمومی

6

اخلاق کاربردی

اخلاق کاربردی؛ مفاهیم و کاربردها مطالعات و پژوهش های اخلاقی، از دیرباز مورد توجه محققان و پژوهشگران رشته های مختلف علمی، به خصوص فلاسفه بوده است تا کنون در این زمینه آثار فراوان و ارزشمندی از ناحیه متفکران حوزه اخلاق، با رویکردها و نگرش های متفاوت، به رشته تحریر درآمده است. از یک نظر می توان مطالعات و پژوهش های فلسفی انجام گرفته در این باره را به سه بخش عمده «مباحث فرا اخلاقی»، «مباحث هنجاری» و «مباحث کاربردی» تقسیم کرد. در این صورت می توان اخلاق را نیز متناسب با این سه دسته مباحث، به سه نوع تقسیم کرد:
1. فرا اخلاق: این نوع اخلاق، تنها به تحلیل و پژوهش فلسفی از ماهیت گزاره ها، مفاهیم و احکام اخلاقی می پردازد و به درستی و نادرستی این گزاره ها کاری ندارد. در این بخش، سؤالات منطقی، معرفت شناختی و معناشناختی اخلاق مورد تحقیق و پژوهش قرار می گیرند؛ پرسش هایی از قبیل اینکه «معنای خوب و بد اخلاقی چیست؟»؛ «راه اثبات یا توجیه احکام و گزاره های اخلاقی چگونه است؟»؛ «آیا اخلاق جعلی است یا کشفی است؟» و به بیان کوتاه تر، دو مبحث «معنا» و «توجیه» عمده مسایل فرا اخلاق را تشکیل می دهند. چنان که مشاهده شد، این حوزه از تفکر اخلاقی، به مسایل تجربی و تاریخی که در حیطه فعالیت های انسان شناسان، تا تاریخ دانان و جامعه شناسان است، نمی پردازد. همچنین به دنبال پاسخ از پرسش هایی نظیر اینکه کار خوب و ارزشمند چه کاری است و چه چیزی وظیفه یا الزام اخلاقی است نیز بر نمی آید؛ مثلا اینکه «قتل از روی ترحم، از نظر اخلاقی چه حکمی دارد؟» یا اینکه «حکم اخلاقی شبیه سازی انسانی چیست؟» در فرا اخلاق مورد بحث قرار نمی گیرد. 2. اخلاق هنجاری: این شاخه از فلسفه اخلاق، به دنبال شناسایی و تبیین اساسی ترین مبانی و معیارهای درستی و نادرستی، و خوبی و بدی در احکام اخلاقی است. این اخلاق اغلب با اصطلاحاتی کلی و نظریه هایی عام، نظیر لذت گروی، سودگروی، جامعه گروی و نظریه امرالهی، به بیان ملاک درستی و نادرستی افعال می پردازد. بررسی معیار و ملاک اخلاقی مسایلی چون «عدالت خوب است»؛ «آنچه برای خود می پسندی، برای دیگران نیز بپسند»، «باید به دنبال انجام کاری بود که بیشترین سود را برای بیشترین افراد در پی داشته باشد» و از این دست احکام کلی، مربوط به معیار فعل اخلاقی از وظایف اصلی اخلاق هنجاری است. در حقیقت، کار اصلی اخلاق هنجاری این است که طرحی کلی از معیارهای عمومی الزام و ارزش ارائه کند. 3. اخلاق کاربردی: امروزه فلاسفه اخلاق، در صدد برآمده اند تا بیشتر به مسایل و اموری بپردازند که کانوان بحران ها و معضلات عملی اخلاق را نشانه رفته باشد. اصول و قواعدی نظیر عدالت ورزیدن، دروغ نگفتن، به حق حیات دیگران احترام گذاشتن، آسیب نرساندن به دیگران و... که مورد قبول عموم نظریه های هنجاری اند و در اصل اخلاقی بودن آنها اختلاف چندانی مشاهده نمی شود و فاعل اخلاقی در کاربرد آنها نیز در بسیاری موارد، با پیچیدگی و دشواری خاصی مواجه نمی شود؛ اما شناسایی و تشخیص رفتار درست از نادرست، در بسیاری حوزه های عملی ـ خصوصا با پیشرفتی که فن آوری داشته و تصمیم گیری های اخلاقی دشواری را در حوزه هایی بکر فراروی فیلسوفان اخلاق قرار داده است ـ پیچیدگی ها و ظرافت هایی دارد که در این باره معضلاتی اخلاقی را پدید آورده است. همین مسئله، توجه فیلسوفان اخلاق را به رشته ای به نام اخلاق کاربردی جلب کرده است. اخلاق کاربردی درباره مسایلی نظیر محیط زیست، سقط جنین، قتل ترحمی، شبیه سازی، معضلات اخلاقی مدیریت، شهروندی، مهاجرت، حقوق حیوانات، نژاد پرستی، تبعیض جنسی، خشونت و جنگ و... به بحث می پردازد. آن گاه که فیلسوفان به جای تعیین درستی و نادرستی امور، در کلی ترین حالت ها، به دنبال تشخیص رفتارها و عملکردهای اخلاقی، درست در این گونه موارد و حیطه های خاص باشند، درگیر اخلاق کاربردی شده اند. بنابراین، اخلاق کاربردی، به دنبال دست یافتن به قواعدی خاص تر از قواعد عام اخلاقی است که در شرایط ویژه و موضوعات و موارد مشخص تر و جزیی تر کارایی داشته باشد؛ هر چند که به نظریه های عام مطرح در اخلاق هنجاری نیز بی توجه نیست. از این نظر، امروزه در حوزه تفکر اخلاقی، به این دسته مباحث به عنوان بخشی مستقل از اخلاق که از دامنه ای بسیار گسترده برخوردار است، نظر می شود. برخی ویژگی های اخلاق کاربردی عبارت است از:
1. توجه بیشتر به زمینه ها و جزئیات.
2. تکیه بر معضلات کاربردی مسایل و کانون بحران های اخلاقی.
3. برخورداری از روشی، نه کاملاً قیاسی و نه کاملاً استقرایی، بلکه شیوه ای که به استعاره از جان راولز، آن را «موازنه متفکرانه» می خوانند.
4. توجه مستقیم به موضوعات عملی و کاربردی در اخلاق.
5. بررسی مسایل جدید اخلاقی که در نتیجه پیشرفت تکنولوژی و علم مطرح شده است.
6. پی جویی راه حل های عملی در مورد تعارضات اخلاقی و تلاش برای ارائه پاسخ های جدید به برخی مسایل چالش خیز قدیمی.
7. تلاش برای نهادینه کردن اخلاق میان گروه ها و جوامع مختلف. گفتنی است، اخلاق کاربردی شامل اخلاق حرفه ای هم می شود؛ اخلاق حرفه ای به بررسی چالش های اخلاقی ای که توسط شاغلین حرفه ها، نظیر پزشکان، پرستاران، وکلا، کارگران و... تجربه می شوند، می پردازد و به دنبال مطالعه و فهم مبانی ارزش ها و الزامات حرفه ای است. معرفی یک کتاب در ادامه، برای آشنایی بیشتر با برخی از جدیدترین بحث ها در اخلاق کاربردی، گزارشی از کتاب مباحثات جاری در اخلاق کاربردی، نوشته آندرو آی. کوهن و کریستوفر هیث ولمن. که در سال 2005 انتشار یافته، تقدیم می شود. کتاب «مباحث جاری در اخلاق کابردی»، 11 بخش دارد که در هر بخش، دو مقاله در مقابل هم نگاشته شده است. اینها مقالاتی تازه سفارش شده، به قلم برخی نظریه پردازان برجسته معاصر در این رشته است. فیلسوفان، نظریه پردازان اجتماعی و دانشمندان حقوق، بر سر موضوعاتی ماندگار و ارزش های ویژه معاصری، مانند سقط جنین، تبعیض مثبت، حیوانات، اعدام، شبیه سازی، قتل ترحمی، مهاجرت، پورنوگرافی (هرزه نگاری)، زندگی خصوصی در جامعه مدنی، ارزش های طبیعت و گرسنگی جهانی، در تقابل با یکدیگر قرار گرفته اند. نویسندگان مقالات مذکور، از پیشرفت های تازه در اخلاق و نظریه سیاسی، اقتصاد، علم و سیاست عمومی بهره جسته اند. مقالات آنها با بیانی ساده و قلمی روان نگاشته شده تا برای دانش آموزان مقدماتی قابل فهم باشد؛ اما در عین حال، استدلال های قاطع و موشکافانه ای را مطرح کرده اند که دقت دانشمندانی را که با این موضوعات مهم سر و کار دارند، طلب می کند. پاتریک لی و روبرت پی. جورج ادعا می کنند که سقط جنین، غالبا به قتل ناصواب یک انسان منجر می شود. آنان در مقاله «خطای سقط جنین» اظهار می دارند که جنین، موجودی متمایز و اخلاقا مهم است که ذاتا برای تبدیل به انسانی مستقل و کامل، طراحی شده است؛ البته اگر به واسطه مرض یا رفتار خشونت آمیزی متوقف نشود. جنین، همان موجودیت یک انسان را داراست و تنها تفاوت آن این است که در سطح کاملاً بدوی از رشد به سر می برد. نویسندگان این مقاله، از چگونگی جوهر جسمانی زندگی ما، و نیز چگونگی رشد جسمانی ما پیش از تولد بحث می کنند. ما در لحظه وقوع حاملگی (لحظه ای که در رحم مادر قرار می گیریم)، شأنیت اخلاقی می یابیم؛ هر یک از ما در آن لحظه به موجودی تبدیل می شود که از استعداد تجربه و رشد عملیات ذهنی بالاتر برخوردار است. چنین استعدادی در اجزای صرف بدن آدمی یا در میان حیوانات غیر انسانی یافت نمی شود. انسانها بدان دلیل که گونه خاصی از وجودند، از حقوق برخوردارند؛
اما منزلت اخلاقی آنان تابعی از قلمروی نیست که در آن صفات ویژه ای از خود بروز می دهند. لی و جورج، استدلالی را تحت عنوان «استدلال حقوق جسمی» بررسی می کنند که معتقد است زنان ملزم به این نیستند که جسم خود را در معرض حمل جنین قرار دهند؛ اما با این بیان که روابط غیر توافقی، گاه مسئولیت های اخلاقی به بار می آورد، این استدلال را رد می کنند. جز در مواردی که زندگی مادر در خطر است، هنگامی که سختی به نهایت رساندن حمل یک جنین، بسیار کمتر از صدمه ای باشد که بر کشتن جنین مترتب می شود، مادر باید ایثار کرده، دوران حمل را به پایان برساند. مارگارت اولیفیا لیتل، از سقط جنین به عنوان کاری که اغلب به لحاظ اخلاقی مجاز است، دفاع می کند؛ اما نه به این دلیل که جنین های رو به رشد، از نظر اخلاقی، توده های بی اثری از سلول ها هستند. وی در مقاله «جواز اخلاقی سقط جنین»، از این بحث می کند که در اخلاق و ادله اخلاقی نباید به پذیرش دیدگاه هایی متافیزیکی مجبور شویم که مقولات تبیینی را تنها در بیان های ثابت و لایتغیر لحاظ می کنند، بلکه می توانیم از دیدگاه متافیزیکی متنوع تری بهره مند شویم که کیفیت های اسکالر و تحول جاری را به عنوان کلیدی برای رسیدن به تصویری مناسب از جهان به رسمیت می شناسد. لیتل متذکر می شود که استدلال هایی که شأنیت اخلاقی را صرف استعداد جنینی می کنند، عمدتا گمراه کننده هستند. باید بپذیریم که چنین استعدادهایی جدا به این وابسته است که عده ای از زنان، آن را اختیار کنند. لیتل معتقد است که جنین ها از نظر اخلاقی بی اثر نیستند؛ موقعیت روبه رشد آنها، شأنیت رو به رشد اخلاقی را در آنها سبب می شود. با این حال، به نظر او، گاهی می توان زنان را در ابتدای بارداری، در انصراف از خاصیت و تحمل موجود زنده رو به رشدی که هنوز موجودیت آن شکل نگرفته، مجاز دانست و در نتیجه سقط جنین را در مورد آنان تجویز کرد. این نکته بخشی از استدلال بر این است که چرا برخی موارد سقط جنین، ناقض هیچ حقی نیست. سپس لیتل، بازسازی بحث سقط جنین را در قالب یکی از بحث های اخلاق حاملگی طرح می کند. موضوعات حاملگی و مادر شدن، پروژه های بسیار مهمی هستند که لوازم اخلاقی ژرفی را در پی دارند. این موضوعات، علاوه بر پرداختن به ریسک ها و سختی های عمده، توجه به بازسازی هایی را در هویت رفتاری فرد نیز شامل می شود. به منظور حفظ خصوصیتی که برای هویت و معناداری شخصی ضروری است. لیتل معتقد است، حاملگی و مادری باید از حقوق اخلاقی مهمی دانسته شود که در انحصار فرد هستند. کاهشی که در ارزش فرزند و مادری، به دلیل به رسمیت شناختن چنین حقی پدید می آید، بیش از کاهشی نیست که در ارزش ازدواج و خانواده، در اثر به رسمیت شناختن حق انحصاری نسبت به مسایل جنسی پدید می آید. در عین حال، حتی با داشتن اختیار (حق انحصاری( اخلاقی در پایان دادن به حاملگی، ممکن است ادله اخلاقی محکمی بر منع از سقط جنین، در موقعیت های ویژه وجود داشته باشد. لیتل در پایان به موضوعاتی درباره اخلاق آفرینش و پدید آوردن و ارتباط آنها با موضوع اخلاق حاملگی می پردازد. آلبرت موسلی، در مقاله «دفاعی از تبعیض مثبت»، از برنامه هایی دفاع می کند که نژاد را به عنوان ابزاری برای ارتقای قدرت اقلیت ها، در حداکثر بهره برداری از فرصت های شغلی، تحصیلی و سرمایه گذاری تلقی می کنند. او در مقابل، به رد استدلال هایی چند می پردازد که در صدد نقد برنامه های تبعیض مثبت هستند:
اقلیت های نژادی به واسطه سهم ناخواسته ای که در بی عدالتی های نژادی دارند، چیزی طلبکار نیستند. تست های آی کیو و استعداد نشان می دهد که این اقلیت ها از میانگین استعداد کمتری برخوردارند. نژاد، مفهومی ساختگی است و برنامه های نژاد محور، نوعی تبعیض معکوس هستند که در قانون اساسی منع شده است. موسلی معتقد است که اقداماتی که به منظور رشد تمایز نژادی انجام می شود، به عنوان گام هایی در جهت انهدام هنجارهای مستحکم ناعادلانه، و ایجاد توزیع عادلانه تر کالاها و خدمات در جوامع محروم، به لحاظ اخلاقی مثبت ارزیابی می شوند. مخالفت عمده سلیاولف ـ دیواین، با موسلی درباره امتیازات برنامه های تبعیض مثبت ترجیحی است. این برنامه ها برای متقاضیانی، تنها به دلیل اینکه اعضای گروه هایی بوده اند که به لحاظ تاریخی نادیده گرفته می شده اند، حق انحصاری قایل می شوند. ولف دیواین در مقاله «برنامه های ترجیحی آفت می گیرند»، چند استدلال کلیدی بر این برنامه ها را مطرح کرده، از نارسایی آنها پرده بر می دارد. برنامه های تبعیض مثبت ترجیحی، باید برای بی عدالتی های گذشته، جبرانی بیندیشند؛ اما خانم ولف دیواین معتقد است که این برنامه ها اغلب ناصواب بوده و به ندرت هدفمند هستند. وی هم چنین بر ضد برنامه هایی که نمایندگی تمامی گروه ها را در همه دعاوی طرح ریزی می کنند، هشدار می دهد، چرا که به گفته او، باید تفاوت های فرهنگی مهمی (فارغ از نتایج پریشانی های گذشته) وجود داشته باشد تا توضیح دهد که چرا گروه های قومی و نژادی خاص، دچار احوال ویژه ای شده اند. دفاعیه های اصلاحی از تبعیض مثبت ترجیحی، نسبت به جلب نظر تمایلات جاری امیدوار است؛ اما ولف دیواین بر آن است که ما باید نسبت به تعمیم تمایلات یافت شده در یک موقعیت، به موقعیت های دیگر نگران باشیم. ولف دیواین در پایان، دفاعیه های پیشتاز گوناگون از تبعیض مثبت ترجیحی را مورد توجه قرار می دهد؛ ولی از برخی نتایج ناخواسته آنها نگران است؛
نتایجی چون پرورش فشارهای سرسختانه برای موافقت گروه با برخی وارثان این برنامه ها، به وجود آمدن طبقه و نژاد آشفته تر در نتیجه برنامه های اصلاحی اجتماعی، رشد آهنگ ترک تحصیل در میان دانشجویان سیاه پوست، تداوم کلیشه های منفی نژادی. ولف دیواین در پایان ادعا می کند که برنامه های ترجیحی منافقانه هستند، زیرا اینها برنامه هایی مجموع صفری (به صورت بده و بستان) هستند. او با تأیید شواهدی تازه بر فروپاشی طبقه بندی های نژادی، از برنامه های اجتماعی که به جای نژاد، قدرت را هدف گرفته اند، دفاع می کند. تام رگان در مقاله «قفس های خالی؛ تشریح جانوران زنده و حقوق حیوانات»، بر ضد تحقیق بر روی حیوانات ـ چه برای آموزش و مطالعات پزشکی و چه برای آزمایش تولید ـ استدلال می کند. وی یادآور می شود که بسیاری بهره برداری هایی که از حیوانات می شود، اگر بی جهت نباشد، غیر ضروری است. رگان مدعی است که حتی در مواردی که بهره برداری از حیوانات، حیاتی به نظر می رسد نیز، معمولاً یک اصل مهم اخلاقی یا حقوق اخلاقی، ما را از بهره کشی از حیوانات برای رسیدن به منافع خود باز می دارد. آن گاه، ادله ای را ارائه می کند که نشان می دهند، حیوانات دارای حقوق هستند و نظریاتی را که انسان ها را از امتیاز اخلاقی بر سایر حیوانات برخوردار می دانند، مورد بحث قرار داده، رد می کند. انسجام منطقی مستدعی است که سایر حیوانات هم، درست همانند انسان ها، از حقوق اساسی ویژه ای برخوردار باشند. از سوی دیگر، ار. جی. فری معتقد است که استفاده از حیوانات برای برخی اهداف تحقیقاتی مجاز است. وی در مقاله «حیوانات و استفاده آنان در پزشکی»، دیدگاهی را می پذیرد که میان دو دیدگاه قرار دارد: دیدگاهی مبتنی بر حقوق حیوانات که هرگونه تجربه بر روی حیوانات را ممنوع می داند و دیدگاهی «اباحه آمیز» که جز استفاده بی جهت و ظالمانه، هر گونه استفاده ای را از حیوانات مجاز می داند. فری در مقابل دیدگاه نخست، چنین استدلال می کند که صاحب حقوق دانستن حیوانات، موجب مصونیت آنها از استفاده تجربی خواهد شد و هنگامی که این مصونیت را با مدعیاتی افراطی همراه کنیم، دیگر هیچ گونه دفاعی از تحقیقات حیوانی ممکن نخواهد بود. حقوق آنها، هر گونه استناد به منفعت بالقوه انسانی را هر اندازه که عظیم باشد، از همان آغاز منقطع می سازد. در مقابل دیدگاه «اباحه آمیز» نیز چنین استدلال می کند که ما به زحمت می توانیم، تحمیل رنج بر حیوانات را، به ویژه به این دلیل که به درستی آنها را موجوداتی اخلاقی می دانیم، توجیه کنیم؛
اما چنین نیست که همه موجودات زنده از ارزش اخلاقی یکسانی برخوردار باشند. اگر آزمایش بر روی موجودات زنده، برای توسعه رفاه انسان ها ضروری باشد، باید زندگی کم ارزش تر را، به سود زندگی با ارزش تر، مصرف کنیم. چنان که در میان موجوداتی از یک نوع نیز ممکن است، زندگی های بهتر و بدتر وجود داشته باشد؛ از این رو هم چنین می توانیم بگوییم که زندگی یک انسان بالغ، بسیار ارزشمندتر از زندگی یک حیوان است، چرا که یک انسان استعدادهای بیشتری برای خود شکوفایی دارد.

شنبه 22 مهر 1391 ساعت 10:44  
 نظرات    
 
مجید صابر 21:25 شنبه 22 مهر 1391
0
 مجید صابر
شاید بتوان اخلاق را قدری خودمانی تر هم بیان و هم باور و هم صد البته برای استفاده و نه شعارمعابانه پنداشت . ممنون سرکار خانم کنعانی .
مائده علیشاهی 01:05 یکشنبه 23 مهر 1391
0
 مائده علیشاهی
ممنون خانم کنعانی.......